به گزارش مجله خبری نگار،محمدرضا پهلوی هم دست کمی از پدرش نداشت. به شکلی که همکاری با مافیای مواد مخدر و همکاری با قاچاقچیان بین المللی را میتوان در کارنامه محمدرضا پیدا کرد. البته در این مجال قصد داریم جولان فساد اقتصادی در بین زنان دربار پهلوی را بررسی کنیم.
سپهبد حسین فردوست در کتاب خاطرات خود (جلد یک _ صفحه ۲۲۷_۲۳۸) به بیان شخصیت خواهر دو قلوی محمدرضا یعنی اشرف میپردازد. او بعد از اینکه به تفصیل فساد اخلاقی اشرف را بیان میکند به فساد اقتصادی او میپردازد:
«در زمینه مالی نیز کارهای عجیب اشرف دست کمی از مسائل جنسی نداشت، او به هیچ چیز بیش از مرد و پول علاقه نداشت و در این راه تا بدانجا رفته بود که علناً سر برادرش محمدرضا کلاه میگذاشت....
اشرف رسماً پول میگرفت و شغل میداد از وکالت تا وزارت و سفارت؛ و هیچ ابایی نداشت. سپس دستور میداد که: در زمان اشتغالت هر کاری میخواهی بکن و اینقدر به من بده!
... اشرف یک قمارباز حرفهای در حد اعلا بود، و قماربازهای حرفهای را جمع میکرد و وارد محفل خصوصی محمدرضا مینمود. او از جمله فردی به نام اسکندری را پیدا کرده بود که خویشاوند نزدیک ایرج اسکندری (رهبر حزب توده) بود. اسکندری توانسته بود با دوز و کلَک اراضی فرودگاه مهرآباد را که دولتی بود به نام خود ثبت کند؛ و سپس مجدداً با قیمت کلان به دولت بفروشد و میلیاردر شود. به هر حال اشرف، محمدرضا را به مجالس قمارش دعوت میکرد و سپس او را تشویق و تحریک میکرد که در پوکر از پس اسکندری بر نمیآیی. محمدرضا هم از روی غرور لج میکرد که من او را داغان میکنم و فلان میکنم و به بازی میپرداخت!... اشرف یا خودش بالای سر محمدرضا میایستاد و دستش را میخواند و یا دختری را بالای سر محمدرضا میگذاشت و خلاصه با تقلب و رد کردن ورق از زیر میز کلک محمدرضا را میکندند. در این بازیها اشرف چنان محمدرضا را تحریک میکرد که توپ ۱۰ میلیون و ۲۰ میلیون و ۳۰ میلیون میزد و در نتیجه در یک شب اسکندری ۵۰ میلیون تومان از محمدرضا میبرد! پس از پایان بازی اشرف دسته چک محمدرضا را میآورد و به دستش میداد و او نیز چک میکشید امضا میکرد.
از این پول اشرف قسمت عمده را خودش برمیداشت و به حاجبی و اسکندری هم چند میلیونی میداد.
اشرف قاچاقچی بین المللی بود و به طور مسجل عضو مافیای آمریکاست، هرجا که میرفت در یکی از چمدانهایش هروئین حمل میکرد و کسی هم جرئت نمیکرد آن را بازرسی کند. این مسئله توسط بعضی مامورین به من گزارش شد، و من نیز به محمدرضا اطلاع دادم که اشرف چنین کاری میکند. محمدرضا دستور داد که به او بگویید این کار را نکند. همین!
چه کسی به اشرف بگوید؛ من؟ موقعی که خود محمدرضا نمیتوانست یا نمیخواست جلوی اشرف را بگیرد من که بودم و چگونه میتوانستم.... رابطه اشرف با مافیا به تدریج علنی شد و چند بار به افتضاح کشیده شد؛ و در مطبوعات خارجی انعکاس یافت... مهمترین این افتضاحات حادثهای بود که در نیس فرانسه برای او رخ داد. یکی دو سال قبل از انقلاب (در شهریور ۱۳۵۶) صبح زود اشرف از قمارخانه با اتومبیل به ویلایش حرکت میکرد و در کنارش دوست صمیمی او به نام فروغ خواجه نوری نشسته بود. ناگهان اتومبیلی جلویشان را سد میکند و فروغ را که از ترس و اشرف چسبیده بود با یک رگبار خلاص میکند ... بعدها مشخص شد که آنها از مافیا بودند و هدفشان ترور اشرف نبوده است. چون فروغ برای خود منافع بیش از حد میخواسته او را خلاص کردند، و مستقیماً معامله را با اشرف انجام دادند. اشرف از این مسائل لذت میبرد و زندگی معمولی برای او خسته کننده بود.»
فردوست در انتهای معرفی اشرف میگوید: «میتوانم او را به حق فاسدترین زن جهان بنامم. در تاریخ زنان فاصله جهان تالی اشرف یا نیست و یا نادر است! معتاد، قاچاقچی مواد مخدر، عضو مافیای آمریکا، بیمار جنسی، و زنی که به قول خودش اگر هر شب یک مرد تازه نبیند خوابش نمیبرد.»